سفید سازی بهاییت توسط جعبه سیاه ساواک
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۱۸۳۴۶
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها - جامجم نوشت: مستند «پرویز ثابتی» تنها چند روز قبل از اعلام تعطیلی منوتو از این شبکه تلویزیونی پخش شد تا آخرین تلاشهای این شبکه منتسب به سلطنتطلبان برای تبلیغ پهلوی به سرانجام برسد.
پرویز ثابتی با کنفرانس مطبوعاتی فروردین ۱۳۵۰ مشهور شد. وقتی با عنوان «مقام امنیتی» مقابل دوربین و خبرنگاران نشست و ابعاد طرح ناکام چریکهای فدایی خلق در سیاهکل را تشریح کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخیرا پرویز ثابتی (رئیس اداره سوم ساواک) در یک مستند، روایتهای جعلی از تاریخ پهلوی را به نمایش گذاشته است. قبل از ورود به بحث لطفا در مورد شخصیت ثابتی برای مخاطبان ما بگویید.
پرویز ثابتی متولد سنگسر (مهدیشهرفعلی) است. خانواده او از طریق نگهداری احشام زندگی میگذراندند. خانواده آنها شش نفره بود و پرویز فرزند دوم خانواده ثابتی بود. او تا دوره سیکل اول در سنگسر حضور داشت و برای ادامه تحصیل به مدرسه فیروز بهرام تهران آمد. در دانشگاه به تحصیل در رشته حقوق مشغول میشود. خودش مدعی است هدفش این بوده که قاضی بشود. آن سالها برای اینکه فردی بتواند قاضی بشود، باید فرد در یک اداره دولتی استخدام و سپس به دادگستری انتقالی میگرفت. به همین دلیل ثابتی به استخدام آموزش و پرورش درمیآید اما بعد از حدود دو یا ؟؟؟؟سال (یعنی سال ۱۳۳۷) جذب ساواک میشود. این اتفاق توسط شخصی به نام ضرابی که از مدیران ساواک صورت میگیرد و ثابتی رسما وارد ساواک میشود.
آیا در اسناد در مورد نحوه آشنایی ثابتی با ضرابی مطلبی وجود دارد؟
سال ۱۳۱۳ زمانی که مدرسه بهاییها تعطیل میشود، تمامی شاگردان این مدارس به مدرسه زرتشتیها و مدرسه فیروز بهرام نقل مکان میکنند. براساس بررسیهایی که صورت گرفته اکثر قریب به اتفاق شخصیتهای نظامی، خودشان یا فرزندانشان در این مدرسه تحصیل میکردند که این مسأله بعدها در مورد مسئولان ساواک هم صدق میکند. انگار این مدرسه سکوی پرتاب بود.
ثابتی در کتاب «دامگه حادثه» به این موضوع اشاره کرده که در فیروز بهرام درس میخوانده و آنجا اقلیتهای مختلفی حضور داشتند. مثلا حمیدرضاپهلوی و فاطمه پهلوی شاگردان این مدرسه بودهاند. علاوه بر زرتشتیان و بهاییان، مسیحیان و یهودیها هم در این مدرسه بودند. از جمله شاگردان این مدرسه هژبریزدانی، ارتشبد محمدرضا خاتمی (شوهرخواهر شاه)، پسران سپهبد گیلانشاه (فرمانده نیروی هوایی)، پسران سپهبد رزمآرا و... بودند. براساس تحقیقاتی که کردم به ضرس قاطع رفتن پرویز ثابتی به فیروز بهرام با برنامه قبلی صورت گرفته است.
ثابتی در این مستند مدعی است که پدر و مادرش بهایی هستند اما خودش به گونهای ژست میگیرد که انگار عضو این فرقه نیست. در مورد بهایی بودن این شخص سند و مدرکی وجود دارد؟
در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۳۷ ثابتی در فرم استخدامی ساواک اینطور مینویسد که اعضای خانوادهاش همه بهایی هستند اما او از نوجوانی مسلمان شده است. من پرونده تحصیلی او در را مطالعه کردهام. در آنجا ثابتی که برای گرفتن سیکل دوم رفته، عنوان کرده بهایی است.
در مورخه ۱۴ مرد ۴۷ یعنی ۱۰ سال بعد زمانی که بهعنوان جانشین اداره سوم مجدد فرمی تکمیل میکند، خیلی جالب است. در آنجا نوشته که تمام اعضای خانوادهاش مسلمان هستند؛ اعم از خالهها، عمهها، عموها و فقط داییهایش بهایی هستند. یعنی حضور آقای ثابتی در ساواک باعث شده بوده که همه خاندانش توبه کنند! (باخنده)
به نظر میآید اگر عنوان میکرد بهایی است، با توجه با اینکه سیستم حکومت پهلوی با این فرقه نزدیکی بسیار داشت، این باعث رشد ثابتی در ساواک نمیشد؟
در قانون اساسی مشروطه و در دوره دوم مجلس شورای ملی یک آییننامهای را تنظیم میکنند که جالب است و کمتر به آن توجه شده. در آنجا تنها دین رسمی کشور اسلام اعلام شده است. اقلیتهای آشوری، ارمنی و کلیمی میتوانند به اصطلاح نماینده داشته باشند اما در قانون اساسی قید نشده است. با این حال بهاییت هیچوقت دیده نشده است. در نتیجه براساس قانون اساسی استخدام اینها ممنوع بود.
سال ۳۷ چرا در فرم نوشت مسلمان است؟ به لحاظ اینکه به او گفته بودند برای استخدام باید خودت را مسلمان معرفی کنی. در مورد خانوادهاش هم این ادعا کذب است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعلامیهای منتشر شد که مشخص بود بهاییها منتشر کردهاند، در ورقه شماره ۴۸۳ سنگسر به شماره ۶۶۴۸۳ در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۲۷ پرویز ثابتی تسجیل شده که بهایی است. من تمام اسناد تسجیلی را که برای آخرینبار بهاییها در سال ۱۳۵۵ جمعآوری کرده بودند مطالعه و مورد بررسی قرار دادم. تمام اعضای خانواده ثابتی اعم از خالهها، عمهها، داییها، عموها، برادران و پدر و مادرش بهایی بودند. پس ادعای ثابتی در سال ۴۷ دروغ است. نکته بعدی اینکه اگر فردی طرد میشد، در نشریه «اخبار امری» (ارگان رسمی سازمان سیاسی بهاییت) درج میشد اما در مورد خانواده ثابتی چیزی درج نشده است. در کتاب هدایت انوار بهاییت در بند۵۲۰ میگوید طفل در رسیدن به ۱۵ سالگی مجدد باید اظهار ایمان به بهاییت کند وگرنه غیربهایی محسوب میشود. ثابتی میگوید من این کار را نکردم، پس غیربهایی محسوب میشود. اگر در سال ۱۳۲۹ او غیربهایی بود، براساس قانون بهاییت ارتباط اعضای خانوادهاش با او باید قطع میشد. یعنی او مطرود بود، پس چرا این اتفاق نیفتاد؟
با توجه به مسئولیتی که ثابتی در ساواک داشت، دلیل اصلی که او را جلوی دوربینهای خبرنگاران میآورند، چیست؟
بهنظرم دلیل اصلی این است که سیستم پهلوی علاقه داشت تا یک بهایی بهعنوان چهره امنیتی در جامعه شناخته شده باشد همانطور که هویدا و ایادی چهره شدند. ایادی در تعرفه سپهبدی، دین خود را اسلام معرفی کرده بود. آیا هرکسی گفت من مسلمانم، حقیقت دارد؟ سپهبد علیمحمد خادمی یک بهایی بود و در مناصب متعددی حضور داشت. در تعرفه خود که در سال ۵۶ آن را نوشته است، خودش را مسلمان معرفی کرده است. آن قاعده جدا نیست. یک واقعیتی هم در مورد او این است که ثابتی خیلی حراف بود. او جوگیر نمیشد و صحنه برای او عادی بود. مضافا بر اینکه خیلی از مقامات ساواک نظامی بودند؛ نظامیها مخصوصا در درجات بالا، حتما به دستور کاری انجام میدادند اما ثابتی این روحیه را نداشت.
آیا دوستان ثابتی که در دانشگاه همراه او بودند نیز جذب ساواک میشوند؟
پنج نفر از همکلاسیهای ثابتی در دانشگاه حقوق جذب ساواک میشوند. اگر از من بپرسید، میگویم آنها طیف بودند و از ابتدا هدایت شدند. از این پنج نفر، سه نفر آنها محصل مدرسه فیروز بهرام بودند. ثابتی واقعا از ابتدا انتخاب شده بود و با هژبر یزدانی ارتباط خانوادگی داشت. هژبر یزدانی کسی بود که سازمان بهائیت در قبل از پیروزی انقلاب قسمت اعظمی از مایملک خود را به نام او کرده بود. یعنی این مقدار به او اعتقاد داشت. حالا پرویز ثابتی و هژبر یزدانی بچهمحل، دوست و هممدرسه بودند و رفتوآمد خانوادگی داشتند.
ثابتی در ساواک بهعنوان یک نیروی تئوریسین مطرح بود یا نیروی عملیاتی؟
ثابتی به گونهای تلفیق این دو بعد بود. طرح و نظر میداد اما در مسأله عملیاتی هم حضور فعال داشت. او ازجمله نیروهای بسیار خشن ساواک بود. او در قسمت پنجم همین مستند اخیر که در مورد مقطع انقلاب اسلامی است، دائم جملاتی را تکرار میکند: «من نظرم این بود که همه دستگیر شوند. من نظرم بود همه زندانی شوند. نظرم این بود که آقایونی تبعید شوند». ثابتی قائل به حد وسط نبود. در همان مستند میگوید سپهبد مقدم (رئیس ساواک) اعلامیهای در مرداد سال ۵۷ صادر کرد و به ماموران ساواک تذکر داد که با لطافت با مردم برخورد کنند. ثابتی میگوید به دستور مقدم این نامه را امضا کرده است. چند روز بعد سران ساواک جلسهای دارند و در همانجا اعلام میکند که مفاد این نامه را قبول ندارد. خودش میگوید اصلا این سبک کار را قبول ندارد. او بسیار سختگیر و معتقد به برخوردهای قهری و سخت بود.
نوع پیشرفت ثابتی در ساواک چگونه بود؟ آیا سازماندهیشده بود یا مراحل پیشرفت را مرحله به مرحله طی کرده است؟
به نظر من سازماندهی شده بود. مثالی برایتان میزنم. در نیروهای مسلح افراد یک درجه میگرفتند و یک محل خدمت داشتند. محل خدمت معمولا همتراز یا یک درجه بالاتر بود. موارد استثنایی هم داشتیم که شاه میخواست فرد یا افرادی را رشد بدهد و به آنها درجاتی میداد. نمونهاش ارتشبد محمد خاتمی که درجه سرلشکری به او داد و بهعنوان فرمانده نیروی هوایی انتخاب کرد. محل فرماندهی نیروی هوایی ارتشبدی بود، ولی او دو درجه فاصله داشت. ثابتی در همین مستند عنوان میکند که «ارتشبد فردوست به او گفته اگر در ارتش بودی درجه سروانی داشتی، اما در ساواک در محل سرتیپی خدمت میکنی.» فاصله این دو، تا پنج درجه بالاتر است. در سیستم پهلوی با چنین موردی خیلی کم برخورد میکنید. این مسأله نشاندهنده آن است که ارادهای برای رشد ثابتی در ساواک وجود داشته است. او ادعا کرده که تمام گزارشهای ساواک برای شاه را از سال ۳۹ تا ۵۷ به نگارش درآورده است؛ یعنی به عبارت دیگر او به شاه خوراک فکری میداده است. در همین مستند میگوید سال ۴۱ و ۴۲ شاه گفته ثابتی و مقدم را با یک تور دور ایران ببرید تا ببینند ما چه کارهایی کردهایم و این همه گزارش منفی ننویسند!
نقش ثابتی در راهاندازی کمیته مشترک ضدخرابکاری چه مقدار بود؟
ثابتی یک تئوریسین بود. البته این را هم بگویم که پیشنهاد او برای تاسیس چنین مرکزی درست بوده است. از این جهت که از موازیکاری جلوگیری میکرد. شهربانی، ژاندارمری، رکن ۲ ارتش و ساواک همه یک کار میکردند. کمیته مشترک برای هماهنگی این دستگاهها درست شد. قرار بر این بود که رئیس کمیته مشترک یک ارتشی درجه بالا و ثابتی برحسب ظاهر جانشین او باشد اما همهکاره ثابتی بود. کمیته سال۱۳۵۱ تاسیس میشود که سال ۵۶تعداد ۸۴۴۱ نفر دستگیر و به کمیته منتقل شدند. فرق کمیته مشترک با اوین در این بود که مدت زمان حضور زندانی در کمیته زندان محسوب نمیشد.
در سال ۵۶ به طور متوسط هر روز حدود چهار نفر دستگیری امنیتی در کشور وجود داشته است. جمعیت چقدر بود؟ چند درصد در روستاها بودند؟ جمعیت شهرها چقدر بود؟ این رقم فاجعه است.
دستورالعملی سال ۴۲ از طرف اداره سوم ساواک صادر میشود که بر اساس آن هر فردی که در کشور دستگیر میشود باید به آن اداره گزارش داده شود. مفهوم دستورالعمل این است که تمام دستگیریهای امنیتی در کشور زیر نظر ثابتی بوده است. حالا جالب است که بدانید در کمیته مشترک تنها ۱۸ هزار نفر در ارتباط با اعلامیه و داشتن رساله حضرت امام از سال ۴۲ تا ۵۶ دستگیر شدند.
در مستند منتشر شده ثابتی مدعی است که انرژی خودش و ساواک بیشتر معطوف به جریان کمونیستی بوده تا جریانات اسلامی. آیا این مسأله واقعیت دارد؟
وقتی کارکرد آقای ثابتی را بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که او بیشترین تمرکزش روی جریانات اسلامی و امام خمینی بوده و از انجام هیچ کار شنیعی هم دریغ نمیکرده است. مثلا سال ۱۳۵۴، شش هزار اعلامیه چاپ شده که تیتر آن این جمله بوده:«خمینی بهایی شده». این اعلامیه به همراه یک نامه برای ایرانیان و مسلمانانی که عاشق کشور بودند و در حوزه خلیجفارس و لبنان زندگی میکردند، فرستاده شده تا چهره امام را تخریب کنند.
سال ۵۷ ثابتی بحثی را مطرح میکند که امام خمینی همسر دوم دارد، که بلافاصله این شایعات از جامعه جمع میشود. این شایعات دو نکته خیلی مهمی دارد؛ نکته اول اینکه چقدر برای مقابله با امام و یارانش دست اینها خالی بوده است. نکته دوم این که ساواک میدانست که بهاییت چقدر در ایران منفور است.
ثابتی در سال ۵۷ چه نوع رویکردی داشته است؟
ثابتی مقید به این بود که باید سختگیری بیشتری نسبت به مخالفان صورت بگیرد. اما شاه به دلیل فشارهای حقوق بشری که از خارج کشور و به خصوص آمریکا بر او بود، سیاست درهای باز را اعمال میکند که بر اساس صحبتهای ثابتی در این مستند رشته کار از دست شاه درمیرود. نمونه بارز آن برگزاری مراسمچهلم به چهلم شهدای انقلاب بود که سیستم امنیتی رژیم را از کار انداخته بود. ثابتی نزدیک سالگرد ۱۵ خرداد پیشنهاد میدهد که ۱۵۰۰ نفر دستگیر شوند اما موافقت نمیشود؛ نهایتا۳۰۰ نفر را بازداشت موقت میکنند. در شهریور پیشنهاد میکند تا روحانیونی که تبعید شدهاند را آزاد نکنید که نهایتا آنها هم آزاد میشوند.
حتی در مورد آتش زدن سینما رکس آبادان مدعی است که مذهبیون این کار را انجام دادهاند و صدام در تماس با شاه، گفته فردی که در این کار شرکت داشته را بازداشت کرده و به تهران تحویلش میدهد. ثابتی ادامه میدهد که فرد را به کمیته مشترک منتقل کرده است. سؤال اصلی اینجاست که اگر مذهبیون این کار را کردهاند و عامل این جریان را به کمیته مشترک منتقل کردهاید، پس چرا آن را رسانهای نکردید؟
آیا ثابتی تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میماند؟
ثابتی هشتم آبان ۵۷ تقاضای بازنشستگی میکند و حتی پیشنهاد میدهد که برای ادامه خدمت به وزارت خارجه برود. رئیس ساواک و شاه با این پیشنهاد موافقت میکنند. دو روز بعد، ۲۰ روز برای گذراندن مرخصی به رم ایتالیا میرود.یک روز بعد از این اتفاق، دادسرا حکم دستگیریاش را صادر و حکم ممنوعالخروجیاش را صادر میکند. حدود سه ماه بعد در بهمنماه به یگانهای مرزی و فرودگاه مهرآباد ابلاغ میشود که نصیری و ثابتی ممنوعالخروج هستند. همه اینها یک بازی بود، چون مشخص است که ثابتی مهره آمریکا بود.
آیا میتوان ادعا کرد که ثابتی زمانی که در ساواک رئیس اداره سوم است، مهره سازمان سیا بوده؟
غیر از این اگر فکر کنید، اشتباه است. بزرگترین مشکل آمریکاییها در ایران دو نکته بود؛ یکی مسالة نفوذ شوروی بود و دیگری مقابله با همین تهدیدات امنیتی که ممکن بود حکومت پهلوی را به مخاطره بیندازند. آیا به مخاطره افتادن حکومت پهلوی جای نگرانی برای آمریکا داشت؟ شاه برای آمریکاییها اصلا مهم نبود، آنها منافع خودشان را میدیدند. آمریکا توسط ما کمربندی به دور شوروی سابق بسته بود. نفوذ آمریکا در سیستم نظامی و امنیتی ایران تا رتبههای بالا
پیش رفته بود.
ساخت مستندی برای تبرئه ثابتی در این زمان به چه دلیلی است؟
چند دلیل دارد؛ اول اینکه ثابتی ۸۷ ساله است و روزهای پایانی عمرش را میگذارند. دوم؛ عدهای سال ۱۴۰۱ بوی کباب شنیدند از جمله آقای ثابتی که فکر کردند خبری است.
سوم که از همه مهمتر است اینکه ما متأسفانه تاریخ را ننوشتیم و حالا ضدانقلاب و امثال ثابتی در حال تحریف تاریخ هستند. مثلا در همین مستند میگوید از سال ۴۳ تا ۴۹ هیچ اعدامی نداشتیم اما آن چهار نفری که عضو حزب ملل بودند مگه اعدام نشدند؟ این را به راحتی از کنارش میگذرد و تحریفش میکند. میگوید در رژیم پهلوی شکنجه نداشتیم اما در همان کمیته مشترک ضدخرابکاری آثار انواع شکنجه باقی مانده است. ثابتی به دنبال این است که حیثیت ساواک را احیا و برای حکومت پهلوی اعتباری جمع کند که آنها همیشه به دنبال سرکوبی کمونیستها بودهاند و با نیروهای مسلمان کاری نداشتند. نکته نهایی اینکه ثابتی به دنبال سفید کردن مهرههای بهاییت در رژیم پهلوی است که آنها خدمات زیادی به شاه انجام دادهاند. ثابتی بعد از اینکه به آمریکا رفت، بدون هیچ ترتیبی تا ۶۵ سالگی با سازمان سیا و موساد همکاری داشته است.
پایان پیام/غ
منبع: فارس
کلیدواژه: پرویز ثابتی بهائیت رژیم پهلوی ثابتی در ساواک اعضای خانواده کمیته مشترک پرویز ثابتی فیروز بهرام حکومت پهلوی خانواده اش همین مستند اداره سوم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۱۸۳۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتشار اسناد ساواک درباره بازرسی از همسر سیدمصطفی خمینی
فرزند آیتالله مرتضی حائری یزدی و نوه مؤسس حوزه علمیه قم، عروس رهبر انقلاب ۱۳۵۷ و همسر سیدمصطفی خمینی؛ هرکدام این نسبتهای خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحتنظر و مراقبت ساواک باشد.
به گزارش ایسنا به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، معصومه حائری یزدی پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم حضرت معصومه (س) در بقعه شیخ فضلالله به خاک سپرده شد. محل دفن او از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضلالله نوری در سالهای دور محل ملاقات امام راحل و آیتالله مرتضی حائرییزدی بود که بهجز همکاری در هیئت مصلحان حوزه، هرروز هنگام غروب آنجا باهم گفتوگو میکردند.[1]
ازدواج سیدمصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید سیدمصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازهای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان میدهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامهای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام میگیرد:
«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»
اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور میدهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیتالله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶/۶/۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی)
محترماً به عرض میرساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر میبرد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسائلش توسط بانوئی بازرسی بدنی هم انجام شود.»
در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت میکند:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱/۷۸۶۹-۴۶/۶/۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم۴۶/۷/۱»
رفتوبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سالهای بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوههای ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵/۴/۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوههایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل میکرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمیشوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی میکنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت میرود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد.
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید میباشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه سهشنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»
چند ماه پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»
سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کردهاند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم میروند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را میکند اما چون اعتراض کردهاند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق میرفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا میشناسد و مطالبی را که میگوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»
پینوشت:
1- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، علی دوانی، ص 313
انتهای پیام